سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو تن در باره من تباه گردیدند ، دوستى که ازحد بگذراند و دروغ بافنده‏اى که از آنچه در من نیست سخن راند ] و این مانند فرموده اوست : که [ دو تن در باره من هلاک شدند دوستى که از حد گذراند و دشمنى که بیهوده سخن راند . ] [نهج البلاغه]
***** مسافر ثریا - علیرضا نصراللهی نسب *******
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ننه قرص و دنیا وایساده

 

ننه قرص


 

شاید کسی باور نکنه علیرضا هنوز یک بسته کامل پفک نخورده باشه! اما حقیقت اینه هر چی بزرگتر میشه و با بقیه بچه ها دم خور میشه علاقه اش به تنقلات بیشتر میشه، که ما هم سعی می کنیم، تنقلات را جایزه تغذیه سالمش قرار بدیم، طبیعتاً بچه‌ای که ار تنقلات دور مونده باشه، اسمشون رو هم بلد نیست...

یه بارمهمونی بودیم بدو اومد پیشم... بابا بابا! من ننه قرص نمی خوام بخورم... ای بابا ننه قرص دیگه چیه؟ امیر! علیرضا چی میگه؟ هیچی بهش قرص نعنا دادم، میگه من نمی خوام، دوست ندارم.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا نصراللهی نسب ( چهارشنبه 86/3/16 :: ساعت 11:21 عصر )
»» تغذیه رو اهمیت! بدید

 

                                                        



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا نصراللهی نسب ( یکشنبه 86/3/13 :: ساعت 10:32 عصر )
»» خانم گاوه من علف نیستم!

اینکه چند روزی بروز نشدم علت داشت، شما هم اگه موقعیت پیش بیاد که بتونید مامان بزرگ مهربونتون رو ببینید همین کاری رو می کنید که من کردم، مامان بزرگم که من بهش مادر می گم چند روزی بود که تهران اومده بودند قرار بود پیش ما هم بیان اما خوب اینطوری شد که ما ما با هم در اطراف لاریجان آمل که دایی مامانم یعنی داداش مادر اونجا خونه دارند همدیگرو ببینیم؛ خیلی خوش گذشت، تاب و سرسره و الا کلنگ و گل بازی و...

                                                            مازندران آمل لاریجان رینه 11-3-86

 غروب جمعه که بعضی بزرگترها گوشه و کنار دعای سمات می خوندند، با بچه ها و بابا رفتیم برای دیدن دوشیدن شیر از گاو که امیرآقای باغبون زحمت اون رو می کشید، من خانم گاوه رو ناز می کردم مثل بچه ها؛ اما تا گاوه سرش رو تکون می داد می ترسیدم و می رفتم عقب، بچه ها شوخی می کردند و می گفتند که خانم گاوه علیرضا خیلی خوشمزه است و من داد می زدم که نه من خوشمزه نیستم تا اینکه بابا برام توضیح داد که پسرم گاو که تو رو نمی خوره گاو علف می خوره که ناگهان دوباره گاوه سرش رو به طرف من گردوند و من هم با صدای بلند داد زدم سرش که:

خانم گاوه من علف نیستم.

اسم دوستهایی که باعث شدند این سفر بیشتر برام خاطره بشه

محمدحسین ـ محمد و فاطمه ـ سارا و سبا (کلمه سبأ در قرآن)

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا نصراللهی نسب ( شنبه 86/3/12 :: ساعت 7:15 عصر )
»» میم مثل پدر!

دیروز بابام برای کاری رفته بود تهران، حدود ساعت 7 که مامان از خواب بیدارم کرد که برای مهد حاضر شم دیدم جا ... و بابا نیست؛ فوری گوشی رو برداشتم، الو سلام کجایی بابا و ... بیا چرا رفتی و... گذشت و گذشت تا اینکه ظهر که به خونه برگشتم حدود ساعت1 بابا بهم زنگ زد، حال و احوال و از این جور چیزها... بعد گفت: پسرم میدونی چی برات گرفتم. گفتم چی؟ گفت: یه عالمه فیلمو گفتم چه فیلمهایی؟ بابا گفت: اتل متل توتوله مریم و میتیل، به نام پدر، میم مثل مادر ... آخ جوووون، دردسرتون ندم 35 عنوان فیلم نسخه اصلی.

                                                میم مثل پدر
شب شده بود بابا هنوز نیومده بود. من و مامان حرم بودیم، مامان به بابا
sms زد که ما داریم می ریم حرم بعدش هم ان شاءالله هیئت... راستش من هیئت رو خیلی دوست دارم، و بابام و مامان از این بابت خیلی خوشحالن؛ محرمه پارسال اینقدر جلو رفته بود که نزدیک بود شست حاج مهدی سلحشور بخوره تو چشمم... بابا با گوشی من که جامونده بود sms زد که مامان من خونه ام.
حدود 11 رسیدیم خونه من رو بابا بغل کرد از ماشین آورد پایین ولی من بیدار شدم مقدمات خوابی که بچه ها انجام می دن و بعد هم پیش بابا خوابیدم مامان هم دنبال کاراش، تو همین فاصله بسته های فیلمها رو دیده بودم حسابی ذوق کرده بودم ولی خیلی خوابم میومد بابا که الان پیشم خوابیده بود گفت پسرم فردا چه فیلمی می خوای ببینی و من گفتم: 
میم مثل پدر!

بابا دوباره بوسیدم و بعد از اون دیگه هیچی نفهمیدم

برای شادی روح رسول ملاقلی پور عزیز در سالگشت وفات مادر عالم یه حمد بخونید.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا نصراللهی نسب ( چهارشنبه 86/3/9 :: ساعت 12:35 عصر )
»» فیلم اشراقی ها

 

حدوداً اواخر فروردین86 بود که به اتفاق بابا و مامان و خونواده عمو قربانی رفتیم سینما اون هم برای سانس 10 شب. اواخر فیلم من روی پای مامان و زهرا (دختر عمو قربانی) خوابم برد. اما از روز بعد خدا به داد بابا و مامان برسه تا حالا 80 بار این فیلم رو دیدم و تقریبا همه دیالوگ هاش رو از حفظم. اوایل بابا باید برام قصه اشراقی ها را می گفت تا خوابم ببره از اول اول که دختر میرزا داره برای پامنار تاکسی می گیره؛ حتی ترانه غیر مجازش (مستی چشمای تو رو ساغر مینا نداره) را هم باید می خوند اون هم با ریتمش! و خدا می دونه من چی می کشیدم اون لحظه ای که بابا می خواست این قطعه هنری رو اجرا کنه. هنوز هم که دو ماه گذاشته هنوز نمی تونم بگم اخراجی ها و می گم اشراقی ها. بابام از اینکه من می گم اشراقی ها خوشحاله و اون رو ربط میده به حکمت اشراق و ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا نصراللهی نسب ( دوشنبه 86/3/7 :: ساعت 11:34 عصر )
   1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

به استقبال محرم امسال با خاطرات پارسال
لبیک زبانی 0004
لبیک زبانی 0001
لو کان العلم بالثریا
هفته معلم - کانال تلگرام من
مسئله مقدس + عکس
عکس های من از حواشی رژه امروز قم
موهای سپید پدربزرگ (عکس)
انتظار یار دوازدهم (یک طرح ساده)
#LETTER4U
آزمون مدارس تیزهوشان سال ششم به هفتم 94-95 95-94
پرسش مهر 15
گزارشی از اختتامیه مسابقات اوقاف قم
انتخابات شوراهای دانش آموزی - علیرضا نصراللهی نسب
دانلود آرشیو خلاصه برنامه طرح قرآنی 1448 - متن + صوت - شبکه قرآن
[همه عناوین(70)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 33
>> بازدید دیروز: 20
>> مجموع بازدیدها: 539643
» درباره من

***** مسافر ثریا - علیرضا نصراللهی نسب *******
مدیر وبلاگ : علیرضا نصراللهی نسب[67]
نویسندگان وبلاگ :
علیرضا[4]
ستاد ائتلاف[0]
بابا[2]

من علیرضا نصراللهی نسب هستم. اما مهمتر اینکه بنا بر نقلی از پیامبر: «اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست پیدا خواهند کرد» بنا بر این همه ما باید...

» فهرست موضوعی یادداشت ها
آمریکا[3] . استاد مسعود عالی . امام خامنه ای . برنامه سمت خدا . پرسش مهر 15 . تبلیغات شورای دانش آموزی . تیزهوشان . خلاصه طرح قرآنی 1448 . دفاع مقدس . شهید مجتبی اسدی . شهید مجتبی اسدی . عکس . فتنه . کودک . نمونه دولتی . کتاب . کتاب خوانی . کربلا .
» آرشیو مطالب
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
بهار 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب