دیروز بابام برای کاری رفته بود تهران، حدود ساعت 7 که مامان از خواب بیدارم کرد که برای مهد حاضر شم دیدم جا ... و بابا نیست؛ فوری گوشی رو برداشتم، الو سلام کجایی بابا و ... بیا چرا رفتی و... گذشت و گذشت تا اینکه ظهر که به خونه برگشتم حدود ساعت1 بابا بهم زنگ زد، حال و احوال و از این جور چیزها... بعد گفت: پسرم میدونی چی برات گرفتم. گفتم چی؟ گفت: یه عالمه فیلمو گفتم چه فیلمهایی؟ بابا گفت: اتل متل توتوله مریم و میتیل، به نام پدر، میم مثل مادر ... آخ جوووون، دردسرتون ندم 35 عنوان فیلم نسخه اصلی.
شب شده بود بابا هنوز نیومده بود. من و مامان حرم بودیم، مامان به بابا sms زد که ما داریم می ریم حرم بعدش هم ان شاءالله هیئت... راستش من هیئت رو خیلی دوست دارم، و بابام و مامان از این بابت خیلی خوشحالن؛ محرمه پارسال اینقدر جلو رفته بود که نزدیک بود شست حاج مهدی سلحشور بخوره تو چشمم... بابا با گوشی من که جامونده بود sms زد که مامان من خونه ام.
حدود 11 رسیدیم خونه من رو بابا بغل کرد از ماشین آورد پایین ولی من بیدار شدم مقدمات خوابی که بچه ها انجام می دن و بعد هم پیش بابا خوابیدم مامان هم دنبال کاراش، تو همین فاصله بسته های فیلمها رو دیده بودم حسابی ذوق کرده بودم ولی خیلی خوابم میومد بابا که الان پیشم خوابیده بود گفت پسرم فردا چه فیلمی می خوای ببینی و من گفتم: میم مثل پدر!
بابا دوباره بوسیدم و بعد از اون دیگه هیچی نفهمیدم
برای شادی روح رسول ملاقلی پور عزیز در سالگشت وفات مادر عالم یه حمد بخونید.