بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش سفر به شهر عسلویه و بازدید از تأسیسات میدان گازی پارس جنوبی و صنایع پتروشیمی
ما در ساعت 02:55 بامداد پنج شنبه با حنیف آقا پسر عموی بابام سوار ماشین حسین آقا پسر عموی دیگر بابام شدیم و به تهران رفتیم و به تهران، فرودگاه مهرآباد رفتیم. در فرودگاه ما سوار هواپیما شدیم. بعد مهماندار به من یک هدیه داد. سپس از ما پذیرایی کردند. در ساعت 8:45 صبح به فرودگاه خلیج فارس عسلویه رسیدیم. در آن جا بعضی از درخت ها شکل مکعب بودند. در آن جا جنگلی بود به نام جنگل حرا که ازجنگل های نادر(کم) جهان است. در فازهای در حال ساخت کامیون، تراکتور و لودر و... خیلی زیاد بود. در فاز های 10و9 که افتتاح شده بود هرگونه بی احتیاطی ممکن بود باعث انفجار شود. و بعد به دریا رفتیم و سپس با لباسی خیس بیرون آمدیم. سپس برای نماز خواندن و ناهار خوردن به سالن رفتیم و این کارها را انجام دادیم. چند دقیقه بعدش هم به سالن کنفرانس رفتیم و در آنجا یک فیلم گذاشتند و توضیحاتی را به ما دادند. بعد هم به پتروشیمی رفتیم و در آخر به شهر نخل تقی رفتیم و از فروشگاهی خرید کردیم.
سپس به فرودگاه رفتیم و سوار هواپیما شدیم. در هواپیما مثل قبل از ما پذیرایی کردند و به من دوباره هدیه دادند. به تهران که رسیدیم سوار ماشین شدیم و به قم آمدیم. راستی یادم رفت بگم که عسلویه یکی از آلوده ترین جاهای جهان است و دلیل آن دود و گازهای خطرناک بود.
علیرضا نصراللهی نسب
ـ کلاس دوم دبستان شاهد
2/10/1389
چند وقت است که من در وبلاگم چیزی ننوشتم. امروز میخواهم این را بگم که من پنج تا توپ دارم یک توپ دارم که پلاستیکی است که هر وقت می بینم سوراخ می شود به بابا میگم لطفاً یه دونه دیگه.
اطمینان غضنفری
یک روز غضنفر به فروشگاه می رود و یک لباس بر می دارد و می گوید همین لباس خوب است؛ و می گوید این لباس را به من بدهید همین خوب است؛ فروشنده می گوید مطمئن هستید او می گوید: بله بلوز را می خرد و به خانه بر می گردد. فردای آن روز دوباره به فروشگاه می رود و می گوید: ببخشید! نمی خوامش دیروز مطمئن نبودم.